به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد؛رضا نظام دوست در کانال تلگرامی اش نوشت:یک: هلدینگ عبدالباقی با انبوه سازی مسکن (بساز بفروشی) شروع کرده. و قواعد بساز بفروشی مرسوم را هم در ساخت مجموعه ها رعایت کرده: چندین خانه را همزمان بساز. واحدها را پیش فروش کن. یعنی پول را جلو جلو بگیر. بخاطر خرید کلی مصالح و آهن الات "با پول مردم" سود کن. در ساخت "سازه" کم فروشی کن و ارزان ترین و بنجل ترین مصالح را بکار ببر. چند سانت از ضخامت دیوارها و ستون ها و سقف ها کم کن. در عوض در ساخت "نما" و ظاهر ساختمان (گچ بری، نمای فانتزی و دستگیره های طلایی و نورپردازی، و امثالهم) سنگ تمام بگذار. که عقل خریدار به چشمش است. تعداد ستونها و قطر آنها را کسی در ساختمان نمی بیند. اما نما و ظاهر را چرا. اینطوری به صورت سوسکی و پنهان در هزینه ها صرفجویی کن. و در نهایت خانه ای که مثلا صد تومان برایت تمام شده را هزار تومان بفروش. این فرمول در مورد یک ساختمان ویلایی یا دو طبقه، سه طبقه جواب میدهد. اما اگر عین همان فرمول را در بلند مرتبه سازی به کار بری خب روی سرت خراب می شود. چون وزن آن سازه ی عظیم ، روی پایه هایی که از ضخامت و قّوت شان ، از بتن و آهن شان دزدیدی، تاب نمی آورد و فرو می ریزد. دو سوم این ساختمان (از جمله بخش فرو ریخته) پارکینگ طبقاتی بوده. و خالی. یعنی قرار بوده این سازه ، زیر وزن هزاران اتوموبیل هم برود و هنوز نرفته بوده! بخشی که در ساختمان متروپل آبادان خراب شده هم پارکینگ بوده. البته فروریختن پارکینگ، بخش عقبی را هم بی تکیه گاه کرده و آن هم فرو ریخته و همه ی اینها روی واحد های تجاری زیر خودشان که کافه و فروشگاه بوده فرو ریخته و آنها را با آدم های درون شان در خود مدفون کرده.
دو: متروپل Métropole به معنی کمون (مجموعه) ای از شهرها ست. اسمش را از متروپلیس یونانی (مادر شهر) گرفته. اما معنای متفاوتی دارد. نام جایی در فرانسه هست که در اطراف شهر لیل ساخته شده. چند شهر کوچک کنار هم که به صورت «کمون» و مجموعه اداره می شوند. در واقع احیای یک ایده کاملا مردمی و سوسیالیستی ست. به این معنی که مکانیزمی ایجاد شود تا شهرهای بزرگ، انبوه ثروت و قدرت و امکانات را نبلعند و به شهرهای کوچک و دهکده ها هم چیزی برسد و آنها نیز رشد کنند. اگر به اروپا و خصوصا فرانسه که این ایده در آن اجرایی و عملی شده سفر کرده باشید می بینید اگر به یک روستا بروید هیچ فرقی بین آن روستا و شهر بزرگ مجاور به لحاظ دسترسی به امکانات شهری و خدمات عمومی وجود ندارد. فقط روستاها خلوت تر و آرام تر اند. و این به دلیل تمرکز زدایی سیاسی/اقتصادی و تقسیم امکانات و ثروت بین مناطق حاشیه ای و شهرهای بزرگ از طریق این ایده ایجاد شده. حالا ببینید همین «متروپل» (که نامی بوده که این شارلاتان برای ساختمان های زنجیره ای اش انتخاب کرده) ، چه معنایی (و البته چه عاقبتی) در ایران یافته. متروپل ایرانی بعکس حاصل تمرکز ثروت و امکانات است. (نه گسترش و متروپولیزه کردن آن) آنهم تمرکز ثروت و قدرت در دست یک مشت شارلاتان که در دو چیز متخصص اند: ۱- لابی کردن با قدرت و نظام اجرایی و شهر سازی و دسترسی به هر گونه «مجوز» و اختیار. ۲- کم فروشی و دزدی در «اصل» و اساس و سازه ساختمان و خرج کردن برای «نما» و ظاهر.
نظر شما